parte 13

parte 13




سیگار را هر چه بیشتر دوست بداری زودتر می میرد !

 

دیشب خیلی تنها بودم . ماه اومده بود پیشم . بهم گفت : وقتی دوستت به یاد تو نیست تو هم ترکش کن ! به ماه نگاهی کردم و گفتم مگه آسمون تو رو ترک میکنه زمانی که نمی درخشی ؟

 

سفر خیلی شیرین است

وقتی مقصد دل تو باشه ...

 

.شمع بزم محفل شاهان شدن ذوقی ندارد

ای خوشا شمعی که روشن میکند ویرانه ای را

 

چشمانمان را بر گذر قاصدک ها باز کنیم

که زمان ساز سفر می زند

 

دست به دست هم دهیم ،

دلهایمان را یکی کنیم

بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم ،

باور کنیم که همه ی ما خاطره ایم

دیر یا زود رهگذر قافله ایم

 

 

 

کاش تو دنیا دو رنگ گل وجود داشت قرمزو سفید

 

قرمزها مال تو ؛ سفید مال من

 

که اگر تو منو فراموش کردی

 

گل های قرمزت پر پر بشه

 

ولی اگر من تو رو فراموش کردم

 

گل های سفید کفنم بشه...

 

 

اگه گفتم عاشقتم ؛ اگه گفتم دیونتم

اگه گفتم فقط تو رو می خوام

. داشتم خواب براد پیت و می دیدم

توهم نزنی!!!

 

دلیل: محبت

هدف: خوشنودیت

نتیجه: 9 تومان ضرر فقط به خاطر تو

 

یک شب وقتی پنجره را باز کردی

و به آسمان خیره شدی

برای یک بار نه با صدای بلند

بلکه از اعماق قلبت بگو

یادت بخیر

 

به هر کس از سر مهر و محبت می کنم جانم فدا

مثل عقرب می زند نیشم نمی دانم چرا؟!!

 

بگویید بر گورم بنویسند: زندگی را دوست داشت ولی آن را نشناخت مهربان بود ولی مهر نورزید طبیعت را دوست داشت ولی از آن لذت نبرد در آبگیر قلبش جنب و جوشی بود ولی کسی بدان راه نیافت در زندگی احساس تنهایی می نمود ولی هرگز دل به کسی نداد و خلاصه بنویسید: زنده بودن را برای زندگی دوست داشت نه زندگی را برای زنده بودن

من واقعا فرمول دقیقی برای موفقیت، نمی‌شناسم ولی فرمول شکست را به خوبی می‌دانم، و آن اینست: «سعی کنید همه را راضی نگه دارید

......................

شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد

....................

اگه یه روز کسی بهت گفت دوست دارم سعی نکن بهش بگی دوستش داری، اگه گفت عاشقته سعی نکن عاشقش بشی، اگه گفت همه ی زندگیش تویی سعی نکن همه ی زندگیت باشه چون یه روز میاد و بهت میگه ازت مفتنفره اونوقت تو نمی تونی سعی کنی ازش متنفر بشی

....................

نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام? اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم

 

عشق رو نمیشه با یه شاخه گل مقایسه کرد

ولی میشه عشق رو با یه شاخه گل اثبات کرد

 

نمی دانم چرا این گونه است؟

وقتی نگاه عاشق کسی به توست

میبینى اما، دلت بسته به مهر دیگرىاست

بی اعتنا می گذرى و

عاشقانه به کسى می نگرى...

که دلش پیش تو نیست؟!!

 

 

 

اتل متل ستاره ؛

گلم دوستم نداره ؛

نه اس ام اس ؛ نه یک زنگ

دلم براش شده تنگ

 

میخواستم برات بمیرم

اما خودت که می دونی پهلوانان هرگز نمی میرند !

 

هنوز در پی جراح زبردستی می گردم

که سر نوشت مرا با تو پیوند بزند !

 

می دونم هرجا که باشی

دل تو اهل همین جاست

واسهء من و تو اینجا

اول و آخر دنیاست

 

امیدوارم پماد سوختگی همرات داشته باشی

چون یک بوس داغ برات فرستادم

 

مثل بارون با صفایی ؛مثل برف سفید و ماهی

چه بخواهی چه نخواهی تو عزیز دل مایی

 

این همه رنجی که دنیا بر سر ما میکند

غیر ما هر کس که باشد ترک دنیا میکند

 

شاید زندگی آن جشنی نباشد

که ما آرزویش را داشتیم

اما حال که به آن دعوت شده ایم

بگذار تا میتوانیم زیبا برقصیم...

 

همه دنیا رو نامردا گرفتن

وفا رو از شما مردا گرفتن

خبر اومد که مجنون و پریشب

با سه تا لیلی گرفتن

 

 

جواب قبلی

 

همه دنیا رو نامردا گرفتن؟

نه لیلی جان وفا از ما گرفتن !

به مجنون گفت خواهم از تو اینها:

یکی خونه، یکی ماشین، یه ویلا !!!

بگفتا از کجا آرم چنین را ؟

بگفتش من چه دانم، جیب بابا !

دریغ از جیب بابا چون نباشد ...

گناهش گردن مجنون نباشد

از آن پس رفت هی دنبال لیلی

یه لیلی و دو لیلی و سه لیلی ...

 

وقتی که وفا قصه برف به تابستان است و محبت گل نایابیست به چه کسی باید گفت: با تو خوشبخت ترین انسانم!؟

 

:زندگی گل سرخی است که گلبرگ هایش خیالی وخارهایش واقعی است

 

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من؟

الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من!

 

اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان

ابر را بوسید ام تا بوسه بارانت کند

 

خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! (شکسپیر)

 

خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد (شکسپیر)

 

ترس از عشق، ترس از زندگی است، آنان که از عشق می گریزند، مردگانی بیش نیستند. ( برتراند راسل )

 

کسی که به زور می کوشد دوست داشتنی باشد ، بیش از پیش بیزاری آور می شود (جبران خلیل جبران)

 

آنقدر از دوست داشتن در هراسیم که شاید اگر زمانی هم عشق به سراغمان بیاید نتوانیم آنرا بشناسیم (لئو بوسکالیا)

 

همیشه در مورد کسانی که دوست می داریم،خود را دو بار می فریبیم، نخست به سود آنها سپس به زیانشان

 

روی هر شانه سری وقت وداع می گرید سر من وقت وداع گوشه دیوار گریست

در این دنیای نامردان که مردانش عصا از کور می دزدند منه خوش باور نادان ، محبت آرزو کردم

 

اندیشیدن به پایان هر چیز، شیرینی حضورش را تلخ می کند بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز

 

زندگی همچون بادکنکی در دستان کودکی است ،که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتنش را از بین می برد

 

باز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد.

عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک مرا جاری کرد

من ندانم که کیم ، من فقط می دانم

که تویی ،شاه بیت غزل زندگیم (حمید مصدق)

 

جان چه باشد که فدای قدم دوست کنم

این متاعیست که هر بی سر و پایی دارد

سکوتی بود بر قلبم که با آن میزدم فریاد

اگر از شهر غم رفتی مرا هرگز مبر از یاد




باتشکر فراوان از مهدی مفتخر زاده  بابت تمامی مطالب زیبا و خواندنی از او

Parte 14

parte 14



امیدوارم تو خونه پماد سوختگی داشته باشی چون برات یه بوس داغ فرستادم !

 

 چشم چشم دو ابرو نگاه من به هر سو   پس چرا نیستی پیشم؟ نگاه خیس تو کو؟   گوش گوش دوتا گوش ، یه دست باز یه آغوش   بیا بگیر قلبمو ، یادم تورا فراموش   چوب چوب یه گردن ، جایی نری تو بی من!   دق می کنم میمیرم ، اگه دور بشی از من   دست دست دوتا پا ، یاد تو مونده اینجا   یادت میاد که گفتی ، بی تو نمیرم هیچ جا   من؟ من؟ یه عاشق، همون مجنون سابق...

 

بعضیا با غصه پیرن بعضیا با غم رفیقن... بعضیا از بس عزیزن هرگز از دلها نمیرن

همدم گل گشته ام همبستر خاکم مکن. قطره قطره می چکم از چشم خود پاکم مکن...

 

چرا غم ها نمی دانند که من سلطان غمهایم    بیا ای دوست با من باش که من تنهای تنهایم

 

اگه باهات نبودم برات که بودم    اگه چشات نبودم نگات که بودم    اگه حرفات نبودم صدات که بودم    اگه خودت نبودم فدات که بودم...

 

تورا می خواستم تا در جوانی نمیرم از غم بی همزبانی    غم بی همزبانی سوخت جانم چه می خواهم دگر زین زندگانی؟!

 

 یک نفر هیچ وقت نمی تونه توی یک رودخونه 2 بار شنا کنه. چون دفعه دوم نه اون آدم آدم قبلیه و نه آب رودخونه همون آب قبلیه !!

 

 

 

یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟    سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟    برایش صادقانه می نویسم    برای آنکه باید باشد و نیست...

 

زندگی گریه ی مختصریست... مثل یک فنجان چای... و کنارش عشق است... مثل یک حبه قند... زندگی را با عشق نوش جان باید کرد...

 

در خلوت من نگاه سبزت جاریست    این قسمت بی تو بودنم اجباریست    افسوس نمی شود کنارت باشم    بی تو هر ثانیه و هر لحظه ی من تکراریست...

 

کاش میشد که در این قرن عجیب همه بودند به خوش بویی سیب    سیب یعنی که تو زیبا هستی    تو رباینده دلها هستی    سیب یعنی اثر بوسه ای ناز روی لبهای ترک دار نیاز    سیب یک واژه تو خالی نیست    پر عطر است گل قالی نیست

 

دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟    من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟    ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد    با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟

 

به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک چرا باید به دور تو بگردم؟!   ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی برو با دل بیا تا من بگردم

 

یارب دل دوستان پر از غم نکنی    با تیر بلا قامت ما خم نکنی    ای چرخ تو را به قرآن سوگند    یک مو ز سر عزیز ما کم نکنی

 

گفتم به گل زرد چرا رنگ منی    افسرده و دلتنگ چرا مثل منی    من عاشق اویم که رنگم شده زرد    تو عاشق کیستی که همرنگ منی...

 

باید آهسته نوشت ، با دل خسته نوشت ، با لب بسته نوشت    گرم و پررنگ نوشت... روی هر سنگ نوشت تا بخندند همه    که اگر عشق نباشد دل نیست

 

من در این شهر غریبم و در این خاک فقیر    به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر    آتش عشق چنان در دلم افروخته بود     دیده گر آب نمی ریخت جگر سوخته بود...

 

عشق با غرور زیباست ولی اگر عشق را به قیمت فروریختن دیوار غرورت گدایی کنی ، آن وقت که دیگه عشق نیست صدقه هست !

 

کاش در کتاب قطور زندگی ، سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی...

 

دلم میخواد برات بمیرم ولی خودت که میدونی پهلوانان هرگز نمیمیرند...!!

 

هرکه با ما دوست باشد سرور و سالار ماست   یاد او درمان ما و قلب او در قلب ماست...

 

جز من اگرت عاشق و شیداست بگو    ور میل دلت به جانب ماست بگو    ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو    گر هست بگو،نیست بگو،راست بگو...!

 

منم آن شعله آتش که از هر شمع برخیزم... تمام هستی خود را فقط به پای تو ریزم... درون قلب من فرمانروایی کن... که از موی تو برخیزد همه عطر دل انگیزم...

 

من عاشق آن دیده چشمان سیاهم     بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم     گر مستی چشمان سیاه تو گناه است     من طالب آن مستی و خواهان گناهم...

 

 بادبادک رفت بالا... قرقره از غصه لاغر شد !!

 

بدترین فریب عاشق شدنه ! چون خودت رو به چیزی متعلق می کنی که یه روزی از دستت میره...

 

در سکوت دادگاه سرنوشت    عشق بر ما حکم سنگینی نوشت...    گفته شد دل داده ها از هم جدا    وای بر این حکم و این قانون زشت...

 

دل هیچکس نمی سوزد برای حال غمناکم    مگر سوزد همان شمعی که میسوزد سر خاکم...

 

اگر روزی دلت لبریز غم بود    گذارت بر مزار کهنه ام بود    بگو این بی نصیب خفته در خاک    یه روزی عاشق و دیوانه ام بود...

 

خبر به دورترین نقطه جهان برسد    نخواست او به من خسته ، بی کمان برسد    شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت    کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد    خدا کند ، که نفرین نمی کنم    نکند به او که عاشق او بوده ام زیان برسد    خدا کند فقط این عشق از سرم برود    خدا کند که فقط زود آن زمان برسد...

 

 

بی دلی هم عالمی داره ؛ کاش هیچ وقت دلی نداشتیم تا نشکنه ، نسوزه و تنگ نشه !

 

ترسم که شبی از غم ناگه بمیرم    در بستر دلسوز با آه بمیرم    آن لحظه آخر که اجل گفت بمیر    ای کاش تو را بینم و آنگاه بمیرم

 

غربت را نباید در شهر الفبای غربت جستجو کرد ، همین که عزیزت نگاهش را از تو گرفت... تو غریبی !

 

دریای طوفانی ، ناخدای لایق می سازد... همیشه ممنون لحظات سخت زندگی باش...

 در کرانه محبت رنگ چشمانت را دیدم    در عمق بی کران آسمان رخ تو را دیدم   دیدنت آرزوی من شده   آن را از من دریغ مکن

 

کوه باشی صخره هایت می شوم... اشک باشی دیدگانت می شوم... رود باشی چشمه سارت می شوم... دوست باشی دوستدارت می شوم...!

 

آخر از عشق تو ساکن در کلیسا می شوم   میکشم دست از مسلمانی مسیحا می شوم   یا لباس عاشقی را از تنم بیرون کنید   یا که من خاکستر کوی رفیقان می شوم

 

تو مپندار که از عشق تو دل برگیرم...  ترک روی تو کنم دلبر دیگر گیرم...  بعد صد سال اگر از سر قبرم گذری...  من کفن پاره کنم عشق تو از سر گیرم...

 

زندگی حکمت اوست... زندگی دفتری از حادثه هاست... چند برگی را تو ورق میزنی و مابقی را قسمت...!

 

همیشه با احساسم در ستیز بودم. گاه برنده میشدم و گاه بازنده! حاصل یک عمر عشق ورزیدنم یک جمله بیشتر نیست : چه عاشقش بودی چه نه... هدیه اش را هدیه نده !!!

 

دگر حس شقایق را نداری    هوای قلب عاشق را نداری    از چشمان خونسرد تو پیداست    که مثل سابق دوستم نداری

 

صحبت ما و تو همچون صحبت خار و گل است.بی تو ما را خوش نباشد گر تو را بی ما خوش است

 

دل تو سنگ هم که باشه هیچ مشکلی نیست آخه من هنوز بت پرستم

 

 دو چیز هیچ وقت از یاد آدم نمیره:1-دوستای خوب2-روزهای خوب.یک چیزهم هیچ وقت از دل آدم نمیره:روزهای خوبی که با دوستای خوب گذشت.

 

روزگاریست که همه عرض بدن میخواهند     همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند...    دیو هستند ولی مثل پری میپوشند     گرگهایی که لباس پدری میپوشند     آنچه دیدند به مقیاس نظر میسنجند     خوب طبیعیست که یک روز به پایان برسد      عشقهایی که سر پیچ خیابان برسد

 

 

طبیبان بر سر بالین من آهسته میگفتند که امشب تا سحر این عاشق دلخسته میمیرد ز هر جا بگذرد تابوت من غوغا بپا خیزد چه سنگین میرود این مرده از بس آرزو دارد

 

شاید آن روز که سهراب نوشت:(تا شقایق هست زندگی باید کرد)خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینطوری نوشت:(هر گلی هم باشی.چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجباریست)

 

این رو بدون که : عشق فراموش کردن نیست بخشیدن است. گوش کردن نیست درک کردن است. دیدن نیست احساس کردن است. جا زدن نیست صبر کردن است. پس...

 

چه دعایی کنمت بهتر از این : خنده هایت از ته دل    گریه هایت از سر شوق...

 

برای انسانهای بزرگ بن بستی وجود ندارد. چون معتقدند یا راهی خواهند یافت یا راهی خواهند ساخت...

 

 استاد کائنات که این کارخانه ساخت    مقصود ، عشق بود جهان را بهانه ساخت

 

 1. آدم ها در دو حالت همدیگرو ترک می کنند : اول اینکه احساس کنند کسی دوستشون نداره. و دوم اینکه احساس کنند یکی خیلی دوستشون داره...

گریه کن ...

 

عروسک چینی ِ من !

 

روایت کن ...

 

قصه ی غم انگیز چشمانت را

 

?. چه قدر غریبانه به لحظه های زتدگیم رنگ آشنایی زدی و رفتی . تو را هیچ وقت از خاطر نمی برم که تو آشناترین غریبه ی من بودی ...

 

 

?. یه شب خوب تو آسمون ، یه ستاره ی چشمک زنون

 

خندید و گفت : کنارتم تا آخرش ، تا پای جون

 

ستاره ی قشنگی بود ، آروم و ناز و مهربون

 

ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون

 

اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون

 

ماه اومد و ستاره رو دزدید و برد  نامهربون

 

ستاره رفت و من شدم بی هم زبون

 

حالا شبا به یاد اون چشم می دوزم به آسمون

 

دلم میخواد داد بزنم ... این بود قول و قرارمون ؟

?. درد را از هر طرف که بخوانی درد است ، بیهوده دنبال میانبر نباش !

 

?. خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی ، بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی... خیلی سخته تو زمستون ، غم بشینه روی برفا ، می سوزونه قلبو گاهی ، زهر تلخ بعضی حرفا ... خیلی سخته بی بهونه میوه های کال و چیدن ، به خدا کم غصه ای نیست لحظه ای تو رو ندیدن !

?. وقتی از غربت ایام دلم میگیرد ، مرغ امید من از شدت غم میمیرد . دل به رویای خوش خاطره هام میبندم ، باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد .

 

?. بگذار هر روز برایت رویایی باشد در دست نه دور دست . عشقی باشد در دل نه در سر ولی دلیلی باشد برای زندگی نه روز مرگی ...

 

?. اگه خوبی خرابتم ، اگه مستی شرابتم ، اگه هستی کنارتم ، اگه نیستی به یادتم ...

 

?. " هدف " یا تیک می خورد یا خط ! مواظب اهداف خود باشید ، چون هر هدفی تاریخ مصرفی داره ...

 

 

??. هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را

 

هرگز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را

.

هیجان زده نشو ! پشت مینی بوس نوشته بود !

 

??. می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را ...

 

می جویمت چنانکه لب تشنه آب را ...

 

حتی اگر نباشی ، می آفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را ...

 

??. پنجره ی اتاقم همیشه باز است .

 

همیشه !

 

به این امید

 

که صبا لطفی کرده و گردی از خاک در ِ دوست

 

به تیمار دل دردمندم بیاورد ...

 

??. برو ...

 

و با هوایی برگرد که دل کندن از تو غیر ممکن نباشد ...ژ





باتشکر فراوان از مهدی مفتخر زاده  بابت تمامی مطالب زیبا و خواندنی از او

 

Parte 15

Parte 15



بوی غربت میدهم اما غریبه نیستم گرچه میدانم که عمری در غریبی زیستم . مثل رودی بستر این خاک را طی کرده ام . تا بفهمم عاقبت در جستجوی چیستم . در عبور از لحظه ها بر روی پای اشتیاق . لب شکست از خشکی اما همچنان می ایستم . دستهایت برگهای عمر سبزم را ربود .گرچه اینجا هستم اما در حقیقت نیستم . ای فریماه شب تار یاریم کن تا بدانم سایه گمگشته ای از کیستم

 

 چه رنجی از محبت ها کشیدیم برهنه پا به تیغستان دویدیم نگاه آشنا در این همه چشم ندیدیمو ندیدیمو ندیدیم سبک باران ساحل ها ندیدند به دوشِ خستگان باریست دنیا مرا در موج حسرت ها رها کرد عجب یار وفاداریست دنیا عجب آشفته بازاریست دنیا عجب بیهوده تکراریست دنیا

 

همه جا سردو سیاه رو لبام ناله و آه سر من بی سایبون نگهم مونده به راه دست من غمگین و سرد تو دلم یه گوله درد نه بهاری نه گلی پاییزِ پاییزِ زرد

 

شبامون آخ که تاریک و چه سرده - دل هامون جای غمه لونه ی درده تو رو بی من - من رو دور از تو گذاشته - چی بگم با من و تو دنیا چه کردی؟ آسمون با من و تو قهره دیگه - هرکدوم از ما تو یک شهر دیگه...

 

 شاد باش که از شادی تو دل شادم / تا شادی ز غم هر دو جهان ازادم / زندگی من همه خوشحالی توست / بی وفایم که وفایت برود از یادم/ دوست دار شما

 

 کاش مغز داشتم و مرگ مغزی می شدم و قلبم را به تو اهداء می کردم...!!!

 

و الهه ی عشق مرا صدا زد ... عشق را هیچ آرزو نیست مگر آنکه به ذات خویش در رسد. اما اگر شما عاشقید و آرزویی می جویید... آرزو کنید که ذوب شوید و همچون جویباری باشید که با شتاب می رود و برای شب آواز می خواند. آرزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید. و چه زیباست دیدن شوق زندگی در چشمان یک دوست...

 

شکسپیر : طوری نیست اگه آدم واسه کسی که دوسش داره غرورشو از دست بده . . . ولی فاجعه است که به خاطر غرورش کسیو که دوست داره از دست بده

 

می دانی چرا قلب آدم دو بار پشت سر هم می زنه ؟ چون یکی واسه زنده ماندن خودشه یکی هم واسه زنده موندن عشقشه

 

 

نبودی بی تو پنهان گریه کردم

تو را دیدم و خندان گریه کردم

برای اینکه اشکامو نبینی

نشستم زیر باران گریه کردم

 

همیشه وقتی که گریه می کنی اونی که آرومت می کنه دوستت داره اما اونی که با تو داره گریه می کنه عاشقته

 

اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی! اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد

 

شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی... سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی

 

یادمان باشد عشق متعلق به لحظه هاست و نفرین برای همه ی عمر! ! !

 

800: هرگاه در وادی زندگی از غروب غم های بی عاطفه خسته شدی به یاد من باش که دلم به یاد توست

 

 

ای که مدتهاست بامن نیستی ،

من همانم ، که با من زیستی،

رنجهایم را شنیدی باز هم ،

عاقبت گفتی ، غریبه کیستی ....؟!

 

 

نگاهم کن که من محتاج آن چشمان دلتنگم

بگو با من دوباره راز مستی را

که من بی تو به یک دنیا شقایق دل نمی بندم

 

 

بگم سلام دل میگیره

بگم علیک دل میمیره

فقط میگم دوست دارم

اینجور دل آروم میگیره . .

 

هر کس که دلی داشت به دلدار سپرد

این دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز . . .

 

 

عشق یعنی تا ابد با من بمان

عشق یعنی هم نفس با من بخوان

عشق یعنی با منی دستم بگیر

بی توقع در ره جانم بمیر

 

 

گوهر خویش را مکن تقدیم هر ناقابلی

صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی

 

کو طبیبی تا شکافد قلب خونین مرا

تا ببیند من نمردم عشق تو کشته مرا

 

 عده ای مثل قرص جوشانند؛ در لیوان آب که بیاندازیشان طوری غلیان کرده و کف می کنند که سر می روند اما کافی است کمی صبر کنی بعد می بینی که از نصف لیوان هم کمترند...

 

 

 

من چه کنم خیال تو منو رها نمی کنه

اما دلت به وعده هاش یه کم وفا نمی کنه

من ندیدم کسی رو که مثل تو موندگار باشه

آدم خودش رو که تو دل اینجوری جا نمی کنه

 

هرکه را از دست میدهیم بی آنکه بخواهیم پاره ای از وجود ما را میبرد پس سعی کن کمتر از دست بدهی تا وجودت صد تکه نشود

 

900: تو که از کوچه ی مشتاق دلم می گذری

کوچه بن بست است باید دور بزنی!

 

جارو برقی با اینکه می دونه زباله راه نفسش رو می بنده، باز هم هورتش می کشه

...

جارو برقیتم آشغال!

دوست داشتن همیشه گفتن نیست

بلکه نگاه است و سکوت

زندگی کن و لبخند بزن

بخاطر آنهایی که با لبخندت زندگی میکنند

سحرگاهان که عرش کبریایی می سراید

نغمه توحید ، تو که آهسته می خوانی

قنوت لحظه هایت را میان

ربنای سبز دستانت ؛ دعایم کن

آنروز که همه دنبال چشمان زیبا هستند

تو به دنبال نگاه زیبا باش.

گل عشق تو هستم شبنمم باش

دلم دنیای زخمه مرهمم باش

ز درد بی کسی قلبم شکسته

تو شهر بی کسی ها همدمم باش

 

 

 

هر وقت تو زندگی رسیدی به جایی که یه در بزرگ با یه قفل گنده داره اصلا نترس!

چون اگه قرار بود باز نشه به جای در، دیوار می ذاشتن.

 

باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم، من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم.

 

ماه من پرده ازآن چهره زیبا بردار / تا فلک لاف نیاید که چه ماهی دارد

 

برای دل من، من از تو آن می طلبم

وز گمشده ی خویش نشان می طلبم

سر هر مصرع را بردار و بخوان

هر چه شد من از تو آن می طلبم!

 

 

گاهی وقتا زندگی تمام حواسشو جمع می کنه تا ببینه تو چی دوست داری تا درست همون ازت بگیره! کاش نفهمه من چقدر دوستت دارم!

 

 

ما عاشق فهم و ادب و معرفتیم

ما خاک قدوم هر چه زیبا صفتیم

از زشتى کردار دگر خسته شدیم

محتاج دو پیمانه مى معرفتیم

 

 

گاهی وقتها از نردبان بالا می روی تا دستان خدا را بگیری

غافل از اینکه خدا پایین ایستاده و نردبان را محکم گرفته که تو نیفتی.

 

ز مرگم هیچ نمی ترسم اگر دنیا سرم ریزد، از این ترسم که بعد از من گلم را دیگری بوسد

 

با خود عهد بستم بار دیگر که تو را دیدم بگویم از تو دلگیرم ولی باز تو را دیدم و گفتم بی تو میمیرم

 

 

1000: اگرهردم نفسهایت به داغستان لبهایم گل تبخال رویاند/من این تبخال شیرین راکه تنهایادگارتوست به دنیایی نمی بخشم

 

2000: گفتمش یک بوسه خواهم از لبت ، گفتا مخواه    من بدهکارت نیم کزمن طلبکاری کنی    گفتمش یار وفادار توام ، گفتا بس است    من وفا کی از تو خواهم تا وفاداری کنی    گفتمش شد ارغوانی چهره ام از هجر ، گفت    می توان با اشک خونین چهره گلناری کنی

 

2500:  ترک ما کردی برو هم صحبت اغیار باش    با ما چون نیستی باهرکه خواهی یار باش

 

تو که میدونی من زیاد به خیابون ها وارد نیستم میشه بگی باید از کدوم طرف قربونت برم ؟!!


 

باتشکر فراوان از مهدی مفتخر زاده  بابت تمامی مطالب زیبا و خواندنی از او