Parte 17

Parte 17



مرا هر جور خواهی دربه در کن جفایت را از این هم بیشتر کن بزن با عشق خود آتش به جانم .

 

در کویر سبز عشق،این سخن از من بگیر مرگ تو مرگ من است،پس تمنا میکنم هرگز نمیر.

 

 سکوت سرشار از ناگفته هاست و ناگفته ها پر بهاترین داشته هاست.

 

 زندگی مانند رانندگی در یک دشت پر از گل است که باید از همه لحظه هاش استفاده کنیم به تفاوت اینکه در آخر جاده تابلویی به این عبارت نصب شده(دور زدن ممنوع)

 

زنده ام با نام تو پژمرده ام بی نام تو،حاضرم پرپر شوم در محضر دیدار تو.

 

دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی،لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی،دل تنها و غریبم داره این گوشه میمیره،ولی حتی وقت مردن باز سراغتو میگیره.

 

فردا هایی  که هیچ وقت نمیرسند هم بهانه خوبی است برای امیدوار بودن،برای زندگی بهتر داشتن،برای یک نفس راحت کشیدن،خدایا شکر.

 

 با آب طلا نام حسین قاب کنید،با نام حسین یادی از آب کنید،خواهید که سربلند و جاوید شوید،تا آخر عمر تکیه به ارباب کنید.

 

ما زنده به عشقیم ولی عشق تب دوست،ما طالب مرگیم ولی در طلب دوست،ما تشنه دردیم ولی از غم هجرانیم،درویش نگاهیم ولی با لب خندان.

 

 به سه دلیل دوستت دارم دو تاشو نمیدونم یکیشم یادم نیست.

 

دوره ارزانیست ... شرف اینجا ارزان ... تن عریان ارزان ... آبرو قیمت یک تکه نان ... و دروغ از همه چیز ارزانتر ... و چه تخفیفی خوردست ، قیمت هر انسان!!

 

چه کنم ؟چاره کجاست؟ سهم من دردل این ویرانی یک سبد بی تابی است غم من تا به گل لاله سرخ دوشقایق باقیست دیده ام بارانی است کاش آنجا که دل از عشق سخن ها میگفت قلب ها ست نبود کاش دراین دل تنگ مهردربند نبود...

 

چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی! چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی ! چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد! چه بیرحمانه! من سوختم...

 

خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد !

 

آسمان وقف نگاهت گل من، ‌مانده ام چشم به راهت گل من، هر کجا هستی و باشی گویم، که خدا پشت و پناهت گل من...

 

سرنوشت تصمیم میگیرد که تو در زندگی با چه کسی ملاقات کنی اما تنها قلب توست که می تواند تصمیم بگیرد چه کسی در زندگی تو باقی میماند.

 

 

اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم....هنوز هم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم....هنوز هم می یای تو خوابم تو شبای پر ستاره....هنوز هم می گم خدایا کاشکی برگرده دوباره.

 

هر لحظه یادت میکنم شاید تو هم یادم کنی،       همواره در فکر توام با یک نگاه شادم کنی،       هرگز ندیدم از کسی لبخند زیبای تو را         هرگز نمیگیرد کسی در قلب من جای تو را...

 

مهم نبوده سوختنم، دور از تو پرپر زدنم، مهم تو بودی عشق من، نه قصه شکستنم، به افتخار عشق تو میگم که بازنده منم...

 

خیلی سخته اون که میگفت واسه چشات میمیره، بره و دیگه سراغی از تو و نگات نگیره، خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی، اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی، خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی، وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی، خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره، ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره...

 

بخاطر تو قلب پر از کینه ام را پر از لطف و صفا می کنم

 

بخاطر تو همسفر باد می شوم و به دنبال تو می آیم

 

بخاطر تو هزاران ماهی سرخ را در دریای عشقت رها می کنم

 

بخاطر تو لحظات پایانی عمر را از نو آغاز می کنم

 

یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کُند بشه! نه این که هیزمش زیاد باشه . تبر ما انسانها باورهامونه نه آرزوهامون

 

 

آنقدر دل اتم پر بود که با شکافتنش دنیایی لرزید ، دل من نیز پر بود ، وقتی شکست ، سکوتی کرد که به دنیایی می ارزید

 

چشای پرستو بی اشک میمیره صدای قناری بی تو میگیره اگه تو نباشی پیشم عزیزم هر چی شادیست توی قلبم میمیره آسمون عشق پوسیده می شه هوای عشق مه الوده می شه

 

 

خود را به که بسپارم

 

وقتی که دلم تنگ است

 

پیدا نکنم همدل

 

دلها همه از سنگ است

 

گویا که در این وادی

 

از عشق نشانی نیست

 

گر هست یکی عاشق

 

آلوده به صد رنگ است

 

 

 

 

جهانم زیباست!

 

جامه ام دیباست!

 

دیده ام بیناست!

 

زیانم گویاست!

 

قفسم طلاست!

 

به این ارزد که دلم تنهاست؟

 

 

 

کاش میشد سرنوشت خویش را از سر نوشت

 

کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت

 

کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی

 

داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت

 

 

 

همه در زندگی شطرنج بازیم

 

نباید بی جهت هرسو بتازیم

 

اگر تکنیک دلها را بدانیم

 

همیشه برده و هرگز نبازیم

 

 

 

اگر با گریه دریایی بسازم

 

اگر با خنده رویایی بسازم

 

اگر خنده شود در من فراموش

 

اگر گریه شود با من هم آغوش

تو را هرگز نخواهم کرد فراموش

 

 

 

آدما از آدما دلگیر میشن ، آدما از آدما زود سیر میشن

 

آدما رو عشقشون پا میذارن ، آدما آدمو تنها میذارن ...

 

 

همه وقتی از زندگی خسته میشن میگن خدا نفسمو بگیر

 

ولی من هیچ وقت اینو نمی تونم بگم ، آخه تو نفس منی

 

 

سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودن را به گل ها هدیه می بخشد

 

به آن محراب پاکش آرزو کردن برایت:

 

خوب دیدن ، خوب بودن ، خوب ماندن را

 

 

وقتی ناله های خرد شدنت  زیر پای باران نوای دل انگیزی شد چه فرقی می کند برگ سبز کدام درختی

 

 

 

ای که از یار وفا می طلبی یار کجاست؟

 

همه یارند ولی یار وفا دار کجاست

 

 

 

گونی گونی دوستت دارم

 

ولی قربونت گونی هاشو پس بده مال مردمه



باتشکر فراوان از مهدی مفتخر زاده  بابت تمامی مطالب زیبا و خواندنی از او

Parte 18

Parte 18


در لحظات تصمیم گیری است که سرنوشت ما شکل می گیرد

 

خدایا به عالم تو راضی مباش.... کزین بیشتر من خدایا کنم

 

کسی که در آفتاب زحمت کشیده ، حق دارد در سایه استراحت کند

 

اگر هر روز راهت را عوض کنی ، هرگز به مقصد نخواهی رسید

 

در اندیشه آنچه کرده ای مباش، در اندیشه آنچه نکرده ای باش

 

درباره درخت بر اساس میوه هایش قضاوت می کنند نه بر اساس برگهایش

 

خداوند به هر پرنده ای دانه ای میدهد، ولی آنرا داخل خانه اش نمی اندازد

 

آنقدر شکست خوردن را تجربه کنید تا راه شکست دادن را بیاموزید

 

تفاوت بزرگی میان دوست نداشتن رفتار دیگری ، با دوست نداشتن خود او وجود دارد

 

یکی می پرسد : اندوه تو از چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟ برایش صادقانه می نویسم: برای آنکه باید باشد و نیست....

 

این عشق نیست که دنیا را می چرخاند. عشق چیزی است که چرخش آنرا ارزشمند می کند

 

ز چشمت اگر چه دورم هنوز....پر از اوج و عشق و غرورم هنوز

 

اگر غصه بارید از ماه و سال....به یاد گذشته صبورم هنوز

 

شکستند اگر قاب یاد مرا.....دل شیشه دارم بلورم هنوز

سفر چاره دردهایم نشد..... پر از فکر راه عبورم هنوز

 

ستاره شدن کار سختی نیست.... گرشتم ولی غرق نورم هنوز

 

پر از خاطرات قشنگ توام.....پر از یاد و شوق و مرورم هنوز

 

ترا گم نکردم خودت گم شدی......من شیفته با تو جورم هنوز

 

اگر جنگ با زندگی ساده نیست.....در این عرصه مردی جسورم هنوز

 

اگر کوک ماهور با ما نساخت.....پر از نغمه پک و شورم هنوز

 

قبول است عمر خوشی ها کم است.....ولی با توام پس صبورم هنوز

مریم حیدرزاده

 

نردبان این جهان ما و منی است.....عاقبت این نردبان افتادنی است

 

لاجرم آنکس که بالاتر نشست......استخوانش سخت تر خواهد شکست

 

آنقدر دل اتم پر بود که با شکافتنش دنیایی لرزید. دل من نیز پر بود. وقتی شکست ، سکوتی کرد که به دنیایی می ارزید

 

امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت بشمار. شاید فردا احساسی باشد اما ...عزیزی نباشد

 

ساقه شکستن ، قانون طوفان است. تو نسیم باش و نوازش کن

 

به نامردی نامردان قسم خوردم ...... که نامردی کنم در حق نامردان

 

در حضور خارها هم میشود یک یاس بود..در هیاهوی مترسکها پر از احساس بود

 

میشود حتی برای دیدن پروانه ها....شیشه های مات یک متروکه را الماس بود.

 

دست در دست پرنده،بال در بال..نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود

 

کاش می شد حرفی از « کاش میشد» هم نبود....هر چه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود

 

روز اول با عشق برایت گلی آوردم..... و تو با آن ظرفها را شستی

 

به خودتان قول بدهید ، هیچ وقت به امید تغییر دادن کسی ، با او وارد زندگی مشترک نشوید


باتشکر فراوان از مهدی مفتخر زاده  بابت تمامی مطالب زیبا و خواندنی از او

Parte 19

Parte 19



حیف همه خاطره ها ، به پای کی حروم شده

 

دروغ می گفتی که ، برم از بی کسی دق می کنی

 

اشکاتو باور ندارم ، بی خودی هق هق می کنی

 

یادم می افته لحظه ای که دست تو رو شد برام

 

قسم می خوردی پیش من که جز تو عشقی نمی خوام

 

دست خودم نیست که دیگه هیچکسی باور ندارم

 

این چیزا تقصیر تو ه تلافیشو آن را در می یارم

 

 

نمی دانم چه حسی هست این عاشقی؟

وقتی می نشینم ، وقتی راه می روم ، وقتی می خوابم دوستت دارموقتی صدایی می اید دوستت دارم ، وقتی سکوت است دوستت دارم

 

چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای ؟

 

هیچ چیز سخت تر از انتظار نیست ، آن هم انتظار لحظه ای که یک آشنا صدایت کند و به تو بفهماند که دوستت دارد اما هر چقدر که انتظار هم سخت باشد به آن لحظه زیبا می ارزد ، پس انتظار می کشم تا آن لحظه زیبا نصیبم شود .

 

 

توی زندگی بعضی چیز ها بزرگ ، بعضی چیز ها کوچک ، بعضی چیز ها ساده و بعضی چیز ها مهم هستند:


بزرگ مثل عشق

 

کوچک مثل غم

 

ساده مثل من

 

مهم مثل تو ...

 

چرا رو نقاشی ها بی خودی سایه می زنی

 

این همه حرف خوب داریم حرف گلایه می زنی

 

اگه منو دوست نداری اینو راحت بهم بگو

 

چرا با حرفات و نگات بهم کنایه می زنی

 

 

در سرزمین عاطفه هایم چون گل روئیدی و من باغبانی آموختم اما کدام گل احساس باغبان را می فهمد آیا هیچ گلی هست که باغبان را به اندازه ی یک قطره شبنم یا یک گلبرگ بشناسد و دوست بدارد ؟

 

 

چرا نوشتم در برگ تنهاییم برای تو نمی دانم ... شاید که روزی بخوانند بی تو عشق مرد.

 

 

عاشق ان نیست که برای عشقش در سرما آتش روشن کند عاشق آن است که کتش را بدهد به عشقش و خودش سرما بخورد و 6 تا آمپول بزنه که دیگه از این غلطا نکنه

 

 

من سبزترین واژه ملموس غروبم کاش در این وسعت سبز یکنفر درد مرا می فهمید

 

صداقت و مهربانیت را می ستایم صداقت را از کلامت و مهربانیت را از نگاهت

 

یار دل آزار من وفا نشناسد..... وه که عجب نعمتی است یار وفادار

 

بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق.. یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است

 

شمع اگر پروانه را سوزاند خیر از خود ندید...آه عاشق زود گیرد دامن معشوق را

 

با آنکه انتقام از دشمن حرام نیست...در عفو لذتی است که در انتقام نیست

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی..کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

 

 

فریاد مردمان همه از دست دشمن است..... فریاد من از دل نامهربان دوست

من رشته محبت خود از تو می بُرم ..... باشد گره خورد به تو نزدیکتر شوم

 

بدنامی حیات دو روزی نبود بیش.... آنهم با تو بگویم چه سان گذشت

 

یک روز صرف دل بستن دل شد به این و آن..... روز دگر به کندن دل از این و آن گذشت




باتشکر فراوان از مهدی مفتخر زاده  بابت تمامی مطالب زیبا و خواندنی از او