Parte 19

Parte 19



حیف همه خاطره ها ، به پای کی حروم شده

 

دروغ می گفتی که ، برم از بی کسی دق می کنی

 

اشکاتو باور ندارم ، بی خودی هق هق می کنی

 

یادم می افته لحظه ای که دست تو رو شد برام

 

قسم می خوردی پیش من که جز تو عشقی نمی خوام

 

دست خودم نیست که دیگه هیچکسی باور ندارم

 

این چیزا تقصیر تو ه تلافیشو آن را در می یارم

 

 

نمی دانم چه حسی هست این عاشقی؟

وقتی می نشینم ، وقتی راه می روم ، وقتی می خوابم دوستت دارموقتی صدایی می اید دوستت دارم ، وقتی سکوت است دوستت دارم

 

چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای ؟

 

هیچ چیز سخت تر از انتظار نیست ، آن هم انتظار لحظه ای که یک آشنا صدایت کند و به تو بفهماند که دوستت دارد اما هر چقدر که انتظار هم سخت باشد به آن لحظه زیبا می ارزد ، پس انتظار می کشم تا آن لحظه زیبا نصیبم شود .

 

 

توی زندگی بعضی چیز ها بزرگ ، بعضی چیز ها کوچک ، بعضی چیز ها ساده و بعضی چیز ها مهم هستند:


بزرگ مثل عشق

 

کوچک مثل غم

 

ساده مثل من

 

مهم مثل تو ...

 

چرا رو نقاشی ها بی خودی سایه می زنی

 

این همه حرف خوب داریم حرف گلایه می زنی

 

اگه منو دوست نداری اینو راحت بهم بگو

 

چرا با حرفات و نگات بهم کنایه می زنی

 

 

در سرزمین عاطفه هایم چون گل روئیدی و من باغبانی آموختم اما کدام گل احساس باغبان را می فهمد آیا هیچ گلی هست که باغبان را به اندازه ی یک قطره شبنم یا یک گلبرگ بشناسد و دوست بدارد ؟

 

 

چرا نوشتم در برگ تنهاییم برای تو نمی دانم ... شاید که روزی بخوانند بی تو عشق مرد.

 

 

عاشق ان نیست که برای عشقش در سرما آتش روشن کند عاشق آن است که کتش را بدهد به عشقش و خودش سرما بخورد و 6 تا آمپول بزنه که دیگه از این غلطا نکنه

 

 

من سبزترین واژه ملموس غروبم کاش در این وسعت سبز یکنفر درد مرا می فهمید

 

صداقت و مهربانیت را می ستایم صداقت را از کلامت و مهربانیت را از نگاهت

 

یار دل آزار من وفا نشناسد..... وه که عجب نعمتی است یار وفادار

 

بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق.. یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است

 

شمع اگر پروانه را سوزاند خیر از خود ندید...آه عاشق زود گیرد دامن معشوق را

 

با آنکه انتقام از دشمن حرام نیست...در عفو لذتی است که در انتقام نیست

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی..کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

 

 

فریاد مردمان همه از دست دشمن است..... فریاد من از دل نامهربان دوست

من رشته محبت خود از تو می بُرم ..... باشد گره خورد به تو نزدیکتر شوم

 

بدنامی حیات دو روزی نبود بیش.... آنهم با تو بگویم چه سان گذشت

 

یک روز صرف دل بستن دل شد به این و آن..... روز دگر به کندن دل از این و آن گذشت




باتشکر فراوان از مهدی مفتخر زاده  بابت تمامی مطالب زیبا و خواندنی از او

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد