کلاه برداران بزرگ تاریخ

 

کلاه برداران بزرگ تاریخ

 

ویکتور لوستیگ


سلطان کلاهبرداران تاریخ، مردی که برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده‌ دنیا، صاحب ۴۵ اسم مستعار با سابقه بیش از ۵۰ بار بازداشت آن هم فقط در کشور آمریکا، مردی که می‌توانست زیرک‌ترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال ۱۸۹۰ در بوهمیا (کشور کنونی چک) در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال ۱۹۲۰ به آمریکا رفت. سالی که بازار سهام به شدت رشد می‌کرد و به نظر می‌رسید که همه روز‌به‌روز پولدار‌تر می‌شوند و لوستیگ آنجا بود که از این موضوع و حماقت ذاتی آمریکایی‌ها سود برد.
در سال ۱۹۲۵ و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بی‌عیب ونقص و پرسود، ویکتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهکار خود را اجرا کرد. فروختن برج ایفل

ایده این کلاهبرداری بعد از خواندن یک مقاله کوچک در روزنامه به ذهن ویکتور رسید. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود
دینگ! زنگی در سر ویکتور صدا کرد و بلافاصله دست به کار شد. ابتدا اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسه‌ای دولتی و محرمانه در هتل کرئون( creon ) که محلی شناخته شده برای قرار‌های دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد
شش تاجر سر وقت در سوئیت مجلل ویکتور حاضر بودند. ویکتور برای آنها توضیح داد که دولت در شرایط بد مالی قرارگرفته است و تأمین هزینه‌های نگه‌داری برج ایفل عملاً از توان دولت خارج است. بنابراین او از طرف دولت مأموریت دارد که در عین تألم و تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و بهترین مشتریان به نظر دولت تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان این تجار شش نفر دعوت شده به جلسه مطمئن‌ترین افرادند. ویکتور تأکید کرد به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله مخفی نگه داشته خواهد شد
فروش برج ایفل در آن سال‌ها زیاد هم دور از ذهن نبود. این برج در سال ۱۸۸۹ و برای نمایشگاه بین‌المللی پاریس طراحی و ساخته شده بود و قرار بر این نبود که به صورت دائمی باشد. در سال ۱۹۰۹ برج به‌خاطر این‌که با ساختمان‌های دیگر شهر همچون کلیساهای دوره گوتیک و طاق نصرت هماهنگی نداشت، به محل دیگری منتقل شده بود و آن زمان وضعیت مناسبی نداشت. چهار روز بعد خریداران پیشنهاد خود را به مأمور دولت ارائه کردند. ویکتور به دنبال بالاترین رقم نبود، ‌او از قبل قربانی خود را انتخاب کرده بود؛ مردی که نامش در کنار ویکتور در تاریخ جاودانه شد! آندره پویسون ( Andre poisson ). در بین آن شش نفر، آندره کم‌سابقه‌ترین بود و امیدوار بود که با برنده شدن در این مناقصه، یک‌شبه ره صدساله را طی کند و کلاهبردار باهوش به خوبی متوجه این موضوع شده بود. ویکتور به آندره اطلاع داد که در مناقصه برنده شده است و اسناد جهت امضا و تحویل برج در هتل آماده امضاست. اما همان‌طور که تاجر عزیز می‌داند، زندگی مخارج بالایی دارد و او یک کارمند ساده بیش نیست و در این معامله پرسود با اعمال نفوذ خود توانسته است ایشان را برنده کند و آندره به خوبی منظور ویکتور را فهمید! پس از پرداخت رشوه، اسناد معامله امضا شد و آندره پویسون پس از پرداخت وجه معامله، صاحب برج ایفل شد! فردای آن روز وقتی آندره و کارگرانش به جرم تخریب برج ایفل توسط پلیس بازداشت شدند، ویکتور لوتینگ کیلومترها از پاریس دور شده بود. در حالی که در یک جیبش پول فروش برج بود و در جیب دیگرش رشوه

 

  هان ون میگه‌رن


.
نقاش و کپی‌کننده آثار هنری، باهوش‌ترین و زبردست‌ترین جاعل تابلوهای نقاشی، مردی که سر نازی‌های آلمانی کلاه گذاشت، مردی که اگر کلاهبردار نمی‌شد، بی‌شک یکی از مهم‌ترین نقاشان قرن بیستم بود، در سال ۱۸۸۹ در هلند به دنیا آمد. از کودکی عاشق رنگ‌ها بود و در جوانی با تأثیر از نقاشی‌های دوره طلایی هلند، تابلوهای زیادی خلق کرد. اما منتقدان، آثار او را بی‌روح و تقلیدی و تکراری نامیدند و میگه‌رن سرخورده از این برخورد و برای اثبات توانایی‌هایش به منتقدان تصمیم گرفت که آثار بزرگان دوره طلایی همچون فرانس هالس Frans Hals و ورمیه را کپی کند. میگه‌رن با پشتکار زیاد فرمول رنگ‌های قدیمی و نحوه ساخت بوم‌های آن زمان را پیدا کرد. او کار را شروع کرد و آن‌قدر ماهرانه این کار را انجام داد که تیزبین‌ترین کارشناسان نیز از تشخیص بدلی بودن آثار ناتوان بودند و میگه‌رن با اطمینان کامل، در نقش یک دلال، تابلوهایش را به‌عنوان آثار کشف‌شده دوره طلایی به مجموعه‌داران و گالری‌ها ‌فروخت. در همین دوران بود که اروپا درگیر جنگ جهانی دوم شد
یکی از مشتریان پر و پا قرص او، مارشال گورینگ از سران درجه اول حزب نازی آلمان بود که علاقه فراوانی به آثار نقاشان هلندی داشت و تعداد زیادی از کارهای میگه‌رن را به مجموعه خود اضافه کرد. اما زمانه بازی دیگری را در سر داشت. آلمان‌ها در جنگ شکست خوردند و میگه‌رن به جرم فروش میراث فرهنگی هلند به نازی‌ها بازداشت و در دادگاه متهم به خیانت به وطن شد که مجازاتش اعدام بود. میگه‌رن در دادگاه واقعیت را ابراز کرد، اما هیچ‌کس حرف‌هایش را باور نکرد. تابلوهای جعلی در دادگاه توسط کارشناسان مورد بازبینی قرار گرفت و همگی بر اصل بودن آنها صحه گذاشتند. هیچ‌کس باور نمی‌کرد کسی بتواند با چنین دقت و ظرافتی این آثار را جعل کند. میگه‌رن از دادگاه درخواست کرد که وسایل مورد نیازش را در اختیارش بگذارند تا در حضور همه یکی از آثار دوره طلایی جعل کند
میگه‌رن از اتهام خیانت تبرئه شد، اما به جرم جعل آثار هنری به زندان محکوم شد و چند سال بعد درگذشت. میگه‌رن به‌عنوان یک کلاهبردار در کار خود موفق بود، اما مشتری اصلی او گورینگ از او زیرک‌تر بود. اسکناس‌هایی که گورینگ در ازای تابلوها به میگه‌رن می‌داد همگی تقلبی بودند



فرانک ویلیام آباگ‌نیل

صاحب کلکسیونی از انواع کلاهبرداری‌ها، قاضی، خلبان، جراح و استاد دانشگاه! و کسی که زندگی‌اش دستمایه ساخت فیلم «اگه می‌تونی منو بگیر» شد، در سال ۱۹۴۸ در آمریکا به دنیا آمد. وقتی او ۱۴ ساله بود، پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و این ضربه روحی بزرگی برای فرانک بود. دو سال بعد از خانه فرار کرد و به نیویورک رفت و در آنجا بود که فهمید برای امرار معاش چاره‌ای به‌جز کلاهبرداری ندارد. پس از مدت کوتاهی او به یکی از حرفه‌ای‌ترین جاعلان چک بدل شد و چنان در کار خود مهارت پیدا کرد که هیچ بانکی قادر به تشخیص جعلی بودن چک‌های او نبود. فرانک برای آن‌که بتواند بدون پرداخت پول بلیت با هواپیما سفر کند، ‌با جعل کارت‌های شناسایی و مدرک خلبانی، ‌خود را به عنوان خلبان خط هوایی پان‌امریکن جا زد و از امتیاز خلبان‌ها برای مسافرت مجانی استفاده کرد. این موضوع لو رفت، اما قبل از آن‌که دست پلیس به او برسد، به شهر جورجیا فرار کرد و با هویت جعلی تازه‌ای، به عنوان یک دکتر در یک آپارتمان ساکن شد. از قضا در همسایگی فرانک یک دکتر واقعی زندگی می‌کرد و به فرانک پیشنهاد داد تا در بیمارستان شهر مشغول به کار شود و فرانک این پیشنهاد را پذیرفت و ۱۱ماه به عنوان متخصص جراحی اطفال در آن بیمارستان به درمان بیماران پرداخت! پس از آن به شهر لوئیزیانا رفت و با جعل مدرک حقوق از دانشگاه هاروارد به عنوان دادستان در دادگاه محلی لوئیزیانا استخدام شد. او پس از چندماه توسط یکی از فارغ‌التحصیلان واقعی هاروارد شناخته شد، اما قبل از آن‌که دستگیر شود، از آنجا به ایالت یوتا گریخت و با جعل مدرک دانشگاه کلمبیا، در دانشگاه بریگام در رشته جامعه‌شناسی شروع به تدریس کرد
او سرانجام در سال ۱۹۶۹ در فرانسه دستگیر شد و زمانی که پلیس فرانسه این موضوع را اعلام کرد، ۲۶ کشور خواستار محاکمه او در کشورشان شدند! فرانک به آمریکا منتقل شد و در آنجا به ۱۲ سال زندان محکوم شد، ولی پس از گذراندن پنج سال آزاد شد
فرانک آباگ‌نیل هم‌اکنون به‌عنوان کارشناس خبره جعل اسناد و چک با پلیس آمریکا همکاری می‌کند و با تأسیس شرکت آباگ‌نیل و شرکا به بانک‌ها نیز مشاوره می‌دهد


حسین.ک


کلاهبردار وطنی، مردی که کاخ دادگستری را فروخت، حدود ۷۰ سال پیش در شهریار متولد شد. ح.ک مردی بی‌سواد ولی باهوش بود و بی‌تردید اگر تحصیلات مناسبی داشت، به یکی از بزرگان ادب و علم کشور بدل می‌شد. اما او از جوانی به راهی غیر از آن کشیده شد. حسین.ک با کلاهبرداری‌های کوچک روزگار می‌گذراند، اما این کارها برای مردی با هوش او کارهایی کوچک محسوب می‌شدند. تا این‌که یک روز طعمه بزرگ‌ترین کلاهبرداری خود را در جلوی در سفارت انگلیس شکار کرد؛ دو توریست آمریکایی (و طبعاً احمق!) که به دنبال خرید یک هتل در ایران بودند. ح.ک آنها را به دفترش که در خیابان گیشا بود دعوت کرد و در آنجا به آنها پیشنهاد خرید یک ساختمان بزرگ و مجلل را به قیمت بسیار مناسب داد. این ساختمان، کاخ دادگستری بود که در خیابان خیام قرار داشت و هنوز هم به عنوان ساختمان دادگستری از آن استفاده می‌شود. قرار بازدید از کاخ برای فردای آن روز گذاشته شد و ح.ک همان روز عصر به آنجا رفت و با تطمیع اتاقدار وزیر وقت دادگستری، دفتر کار وزیر را برای مدت یک‌ساعت اجاره کرد. فردای آن روز قبل از آمدن مشتری‌ها، ۲۰۰ جفت دمپایی پلاستیکی تهیه کرد و جلوی در اتاق‌های کاخ که یک ساختمان اداری محسوب می‌شد و در آن ساعت خالی بود، گذاشت. به اتاق وزیر رفت و منتظر شکارهایش شد. آمریکایی‌ها سروقت آمدند و ح.ک به عنوان صاحب آن عمارت، تمام ساختمان را به آنها نشان داد و وقتی مشتری‌ها درخواست دیدن داخل اتاق‌ها را داشتند،‌ به بهانه بودن مسافران و با نشان دادن دمپایی‌ها، آنها را منصرف می‌کرد. مشتریان ساختمان را پسندیدند و به پول رایج آن زمان ۵۰۰ هزار تومان به ح.ک پرداخت کردند و خوشحال از این معامله پرسود، برای تحویل ساختمان ۱۰ روز دیگر مراجعه کردند. اما همان‌جا بود که فهمیدند چه کلاه بزرگی بر سرشان رفته است. ح.ک همان روز معامله، به مصر فرار کرد و بعد از چند ماه زندگی در آنجا، به ایران بازگشت. اما در ایران بازداشت و به زندان محکوم شد و چند سال بعد از وقوع انقلاب اسلامی فوت کرد
ح.ک یک کلاهبردار ذاتی بود،‌حتی در زندان! او تلویزیون زندان را به یکی از زندانیان به قیمت ۱۰۰ تومان فروخت و وقتی آن زندانی بعد از آزادی تلویزیون را زیر بغل زد و می‌خواست آن را با خود ببرد، فهمیده بود که چه کلاهی بر سرش رفته و مضحکه بقیه شده است

رفتارهایی که به یادمان می‌مانند!

رفتارهایی که به یادمان می‌مانند!

                         

امروزه ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که ناگزیر از ارتباط و برخورد با دیگران هستیم. آنچه مسلم است اینکه هیچ کس قادر نیست بدون کمک و مساعدت و ارتباط با دیگران، نیازهای معمولی خود را برطرف سازد. در معاشرت باید با روی گشاده و نرمی‌ و مهربانی با همه رفتار کرد و تندخویی با هرکس که باشد بد است. اگر خود را در سطح دیگران قرار دهیم و از زبان آن‌ها برای انتقال نقطه نظرهای خود استفاده کنیم، اغلب به نتیجه دلخواه می‌رسیم و با دیگران در سطح خود آن‌ها ظاهر شدن همان برقراری ارتباط موثر است.

بعضی‌ها گمان می‌کند که ارتباط فقط شامل حرف زدن، نوشتن یا بحث کردن است، این‌ها از عناصر مهم ارتباطی هستند، ولی در واقع ارتباط را رفتاری می‌گوییم که پیامی ‌در خود دارد که توسط طرف مقابل ما درک می‌شود، خواه شفاهی باشد یا غیر شفاهی، آگاهانه یا ناآگاهانه، عمدی و ولی اگر ادراک شود، جنبه پیام ارتباطی پیدامی‌کند وهمین عدم درک پیام رابطه را مختل و نارسا می‌سازد.

ارتباطات عامل و منشا بسیاری از شادی‌ها و غصه‌ها و رنج‌های زندگی است. زندگی شاد، زندگی سرشار از دوستی است. روشن است که با افراد متفاوت، رفتارهای متفاوتی خواهیم داشت. تاکید بر خصوصیات مشترک، ارتباط را موثر می‌کند. ما انسان‌ها با یکدیگر مشترکات فراوان داریم، با کمی ‌تمرین می‌توان خود را همراه دیگران بیابیم و با آن‌ها دوست و هم رای شویم.

در ادامه این نوشته درباره شیوه‌های افزایش ارتباط خود با دیگران آمده است: سعی کنیم در روابط خود با دیگران صریح و صادق باشیم، در گفته‌های خود صریح و صمیمی ‌باشیم و از هر نوع ابهامی ‌اجتناب کنیم، چون اگر منظور خود را با صراحت بیان نکنیم طرف مقابل ما به اشتباه می‌افتد و به حدس و گمان متوسل ‌شده و از واقعیت دور می‌شود.

سعی کنیم قول و عملمان یکی باشد. هنگامی ‌که خودمان برای گفته‌های خود ارزش قایل نیستیم، چه انتظاری می‌توان داشت که دیگران قول‌ها و سخنان ما را محترم بشمارند. هنگامی ‌که ما قول می‌دهیم کاری را انجام دهیم سعی کنیم آن را به مرحله عمل برسانیم و اگر ناتوان در انجام آن هستیم هرگز خود را مکلف به وعده‌ای که از عهده آن بر نمی‌آییم، نکنیم؛ رو راست و صادقانه بگوییم نمی‌توانیم.

پس برای اینکه دیگران را به خوبی درک کنیم باید بتوانیم اطلاعات را به خوبی از آنها کسب کنیم و این امر منوط به توانایی ما در دقیق گوش کردن، دقت نظر، همدلی، طرح سوالات مفید و سودمند و احترام متقابل است. احترام با سیستم حسی فرد دیگر، مشاهده همه چیز از نگاه او و سر در آوردن از نیازها و علایقش به ما کمک می‌کند که اطلاعات را به نحوی دریافت کنیم که به سهولت قابل فهم و هضم باشد. دو عامل اساسی ارتباط ، همان درک شدن و درک کردن است.

زندگی یک مسابقه صرف نیست، می‌توانید با اشخاص به‌گونه‌ای رفتار کنید که هرکس خود را یک برنده در نظر بگیرد و احساس پیروزی کند. شرایط پیروز شدن یکی و باختن دیگری هرگز به نفع کل نیست. همگام شدن نه تنها روی دیگران، بلکه روی ما نیز تاثیر قابل ملاحظه‌ای برجای می‌گذارد. وقتی با دیگران همگام می‌شویم در واقع به درون آن‌ها می‌رویم و در ذهن آن‌ها جا می‌گیریم و در ارتباطمان باید سعی‌مان در افزایش و ارتقاء این رفتارها باشد و درنتیجه تجربه‌ای از آن‌ها پیدا کنیم. همگام شدن موثر به ما امکان می‌دهد با دیگران برخورد همدلانه و به یاد ماندنی داشته باشیم.

 

 

دلایل بی توجهی و عدم تمرکز

دلایل بی توجهی و عدم تمرکز

                         

 

سلامت نیوز:طبق تخمین محققان افراد مبتلا به بیش فعالی یک ماه کمتر از بقیه در هر سال کار می کنند و به همین دلیل زیان مالی ناشی از این بی توجهی سالانه 77 بیلیون دلار برآورد شده است. یکی از دلایل معطوف نگه داشتن توجه به یک مسئله مربوط به طبیعت انسان است. انسان طبیعتا مستعد به تعلیق انداختن و وقفه در کار است. برای مثال تنها احساس گرسنگی در حین کار کافی است تا شما را از ادامه کار منصرف کند و به بهانه آن کیلومتر ها از محل کار دور نگه دارد. دلیل دیگر می تواند مربوط به عملکرد والدین در دوران کودکی باشد که کودکان را در حین بازی و سرگرمی مدام وادار به انجام کارهای دیگر می کنند و مانع از تمرکز آنها روی بازی می شوند و این مسئله می تواند مانع از توسعه توانایی تمرکز بچه ها شود.

 

راه های زیادی برای بهبود بخشیدن به توانایی تمرکز و توجه وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.

 

1- نیاز به خواب بیشتر: خواب مناسب تاثیر به سزایی در مدت زمان توجه شما دارد. محدود و یا کم کردن مقدار خواب کودکان تاثیر مستقیمی بر فعالیت کلاسی، آسیب به توانایی اجرایی و توجه آنها دارد. داشتن خواب کافی در شب می تواند توانایی معطوف کردن توجه و تمرکز را بهبود بخشد.

 

2- تلویزیون را خاموش کنید: البته تلویزیون موجب حواس پرتی می شود. اما محققان می گویند که پس زمینه آن به خصوص برای کودکان 3 ساله و کمتر در هنگام بازی می تواند زیان بار باشد و رشد آنهارا آسیب برساند. این امر سبب می شود که توجه آنها به یک اسباب بازی به نصف کاهش یابد. تماشا کردن تلویزیون ایرادی ندارد اما زمانی که نیازبه توجه به مسئله ای دیگر است بهتر است خاموش شود.

 

3- نیاز به تعمق و ژرف اندیشی یا مدیتیشن: تحقیقات اخیر حاکی است که تعمق و ژرف اندیشی می تواند زمان توجه به یک موضوع را افزایش دهد.

 

4- تکنولوژی مدرن می تواند باعث مزاحمت شود: گوشی همراه، ایمیل ها، پیام های فوری و ....همگی می تواند در مختل کردن توجه شما متفق شود و توجه فرد را در خانه و محل کار از بین ببرد. طبق آماری نشان داده شده که تعداد میانگینی از کارکنان ، هر سه دقیقه محل کار را با چنین بهانه هایی ترک کرده و نیم ساعت بعد در محل کار حاضر می شوند. کم کردن چنین تکنولوژی از اطراف خود می تواند وضعیت متفاوتی را خلق کند.

 

5- نیاز به ورزش : مطالعات زیادی نشان داده است که ارتباط موثری بین ورزش و توانایی درک و یادگیری وجود دارد. مطالعه ای دیگر نشان می دهد که بزرگسالانی که زندگی ساکن و بی تحرک را ترک کرده و برنامه پیاده روی سریع را برای خود طراحی کرده اند ، از سرگردانی و حواس پرتی خود در حد قابل توجه ای کاسته اند.

 

6- نیاز به انجام تمرینات ذهنی: مطالعه اخیر از مرکز پزشکی دانشگاه باپیست نشان می دهد که بزرگسالانی که به انجام تمرینات منظم ذهنی همچون حل جدول پرداخته اند توانسته اند قدرت تمرکز خود را در حد قابل توجهی ارتقا بخشند.

 

7- محل کار و خانه را خلوت و ساده کنید: یک تکه فضای سفید و بدون خرت و پرت می تواند کمک زیادی به حفظ توجه دقت شما داشته باشد.

 

8- درمان اختلال بیش فعالی بدون توجه: تخمین زده شده که 3 تا 5 % از بچه ها دچار این اختلال هستند و 30 تا 70 % آنها علائم این بیماری را تا بزرگسالی به همراه خواهند داشت.افراد دچار این اختلال با دلایل ژنتیکی، اغلب دچار مشکل در سازمان یافتن و پایبندی به یک شغل و حفظ روابط هستند. اگرچه در این حالت درمان قطعی وجود ندارد ، اما ترکیبی از روشهای درمانی مثل مدیتیشن و تکنیک های کوپینگ می تواند مفید باشد.