راه برای موفق شدن در مشاجرات

راه برای موفق شدن در مشاجرات

                         

 

بدون در نظر گرفتن خصوصیات فردیتان  چه یک مرد قدرتمند با عقاید جسورانه باشید، چه یک فرد میانه رو و صلح طلب و

یا یک انسان غیر فعال با هیکل ژله ای  حدس بزنید چه اتفاقی برای شما رخ می دهد؟ حتی اگر از سنگ هم ساخته شده

باشید، شما به قرار ملاقات دعوت می شوید، به بحث و مشاجره کشیده می شوید و "از دیدگاه فمینیستی" به طور قطع در آن

شکست می خورید.

 

پای هر فردی، در هر شرایطی به هر حال روزی به مشاجره باز خواهد شد. شاید زمانی که نوبت به اثبات مردانگیتان می رسد،

در انجام آن ناتوان باشید.حتی اگر نیت شما پاک باشد، باز هم طوری صحبت می کنید که بازنده بودنتان از همان ابتدا به ساکن

واضح و مبرهن است.

 

تنها استراتژی که می تواند ما را از این خطرات در امان نگه دارد؛ این است که همواره برای مواجهه با یک چنین شرایطی از

قبل خود را آماده کنیم. هیچ وقت اتفاق نمی افتد که با جیب خالی و زیرپیراهنی بلند شده و به خیابان بروید؛ پس چرا در یک

رابطه چنین کاری را انجام نمی دهید؟

 

قوانینی برای پیروزی

 

هیچ مردی نمی خواهد در مقابل دختر مورد علاقه اش شکست بخورد و مشاجره را ببازد و به دختر اجازه دهد تا آنجا که می

تواند او را مورد عتاب و سرزنش قرار دهد. در این مورد قوانین خاصی وجود دارند. حواس خود را جمع کنید.

 

در زمان مشاجره تنها به یک دلیل عقل و منطق شما زایل می شود: خانم ها هیچ وقت نمی پذیرند که در اشتباه هستند. از این

بابت مطمئن باشید و بهتر است که در این یک مورد اصلا فکر نکنید. اصلا مهم نیست که حق تا چه اندازه با شماست و حرف

خانم تا چه حد اشتباه است. قرار نیست که این مسئله در ردیف بازی های جوانمردانه قرار بگیرد.

 

چگونه می توان یک درونگرای شاد بود؟

چگونه می توان یک درونگرای شاد بود؟

                         

 

درونگرا بودن بخودی خود منفی نیست، اگر درونگرایی شما را از انجام آنچه می خواهید، منع می کند یا در کار و زندگی شخصیتان مشکلی ایجاد می کند، در این صورت باید تغییری صورت گیرد. با این حال، افراد درونگرا نیز باید شاد باشند.

 

 

نویسنده کتاب درونگرایان، 10 نکته را برمی شمارد که فرد درونگرا در طی یک روز باید به آن عمل کند تا از موقعیت منفی کنونی اش بیرون آید و شرایط مثبتی را برای خود فراهم آورد.

 

1-      برای نوع شخصیتتان حق مشروعیت قایل شوید زیرا دو نوع شخصیت وجود دارد: برونگرا و درونگرا.

 

2-      وقتی مردم از درونگرایان به عنوان افرادی عصبی یاد می کنند، آنها را از اشتباهشان مطلع سازید. درونگرایان عصبی نیستند، آنها درونگرا هستند!

 

3-      وقتی مردم افراد درونگرا را مستعد بیماری روانی می دانند، آنها را مطلع کنید. درونگرایان بیشتر از دیگران مستعد حالات روانی نیستند، دقت کنید وقتی یک فرد برونگرا استرس دارد پرخوری می کند، سیگار می کشد یا مشروب مینوشد و بسیار خشن می شود. اما وقتی درونگراها استرس دارند، منزوی می شوند. این باعث روانی شدنشان نمی شود.

 

4-      وقتی مردم ادعا می کنند که درونگراها ضد اجتماعند، به آنها یادآوری کنید که درونگراها توسط مردم به کنار رانده شده اند و مجبور شده اند که کمتر در اجتماع ظاهر شوند. اما رفتارشان دوستانه و با محبت است.

 

5-      اگر مردم تصور می کنند که درونگرایان حرفی برای گفتن ندارند، باید بدانند که خلاف این قضیه صدق می کند، زیرا انها زمانی صحبت می کنند که چیز مهمی برای گفتن داشته باشند!

 

6-      سعی کنید مهارت خوب گوش کردن را کسب کنید. شنونده خوب، ارزش بسیاری در خیلی از حیطه ها از جمله کار و صنعت دارد.

 

7-      برای زمانی که ترجیح می دهید تنها باشید، عذرخواهی نکنید. تنها برای کسانی که اهمیت دارند توضیح دهید که درونگرایان برای سلامت احساسات و روانشان نیاز دارند که حداقل نیمی از اوقات را تنها باشند. اگر لازم بود بگویید که درونگرایی نوعی شناخته شده از انواع شخصیت هاست.

 

8-      درونگرایان شکست خورده نیستند! بخود افتخار کنید که در میان جمعی از درونگرایان بزرگ گذشته و حال قرار دارید. افرادی چون آلبرت انیشتین، استیون اسپیلبرگ، ملکه الیزابت دوم، چارلز داروین، ماهاتما گاندی، مایکل جردن و بروس لی!

 

9-      از کودکانی که در حضور شما بخاطر درونگرا بودن مورد تمسخر یا سوء برداشت قرار می گیرند، دفاع کنید. این به راستی یکی از راههای بسیار خوبی است که به آرامش خودتان و کودک درونتان کمک خواهد کرد.

 

10-   برای مثال اجازه ندهید یک فرد درونگرا بزور مانع کتاب خواندن شما شود، مودبانه توضیح دهید که الان نمی توانید صحبت کنید چون کتاب می خوانید.

 

طرز ترک دادن شوهر سیگاری

طرز ترک دادن شوهر سیگاری 100 درصد عملی (( من جای تو بودم می خوندم ))

 

از زبان خانومی که شوهرشو ترک داده : من بعد از خوندن صحبتهای معاون سلامت تصمیم به وادار کردن شوهرم به ترک سیگار کردم و بسرعت برگه ای برداشتم و مطالب زیر رو در اون نوشتم و به در یخچال چسبوندم.
از امروز تصمیم گرفتم تو رو به ترک سیگار وادار کنم و به همین خاطر قوانین زیر از همین الآن در خانه لازم الاجرا می باشد:


قانون شماره 1:


 هر روزی که لباسهات بوی سیگار بده به یکی از مجازاتهای زیر (البته به انتخاب خودت) محکوم می شوی:
1- شستن ظرفهای ناهار و شام
2- خوردن هفت هشت ضربه ملاقه به سرت
3- دعوت مامانم اینا و داداشم اینا برای صرف ناهار(که به احتمال 99 درصد برای صرف شام هم می مونند!)
تبصره: البته مورد شماره 1 انحرافیه و نمی تونی اون رو انتخاب کنی، چون تو این کار رو نه به عنوان مجازات بلکه به این خاطر که وظیفه ات است هر روز انجام می دی!!


قانون شماره 2:


 اگه توی جیبت کبریت یا سیگار پیدا کنم، یکی از چهار عمل زیر رو باز هم به انتخاب خودت عملی می کنم:
1- قهر می کنم می رم خونه مامانم اینا و بعد ده روز و پس از یه عالمه منت کشی برمی گردم خونه.
2- یک گردنبند، دستبند، النگو و یا یک مورد مشابه اینا به انتخاب خودم باید برام بخری!!
3- خودت بگو با ملاقه بزنم یا کفگیر؟!
4- با همون کبریت و به کمک مقداری مواد آتش زا تنبیهت می کنم.

تبصره: خودت می دونی من از این سوسول بازیها خوشم نمی آد پس گزینه اول منتفیه، دیگه هم حوصله زدن با ملاقه تو سرت رو ندارم، چون همه ملاقه ها و کفگیرام کج و کنجول شدن و دیگه حیفم می آد وسایل آشپزخونه رو خراب کنم، گزینه آخری هم وجدانی خیلی خشونت داره و به علت این که بچه مون هفت سالشه و دیدن این صحنه ها برای بچه های زیر 12 سال مناسب نیست این گزینه رو هم نمی تونی انتخاب کنی، پس فقط می مونه گزینه دوم ...!!


قانون شماره 3:

 

در صورتی که یقین حاصل کنم سیگار رو ترک کردی، می تونی یکی از موارد زیر رو به عنوان جایزه انتخاب کنی:
1- به مدت 24 ساعت از شستن ظرف، لباس و... هرگونه انجام کار در خانه معاف باشی.
2- به عنوان تلافی این چند سال و چند هزار ضربه ملاقه، تو هم یک بار با ملاقه بزنی تو سرم!
تبصره: گزینه اول الکیه و نمی تونی انتخابش کنی، چون می ترسم بد عادت بشی و تنبل و تن پرور بار بیآی!!
اگه هم جرأت داری گزینه دوم رو انتخاب کن!!
"با تشکر، همسر مهربان و دلسوزت"
 بازم همون خانومه: شوهرم بعد یک هفته به این نتیجه رسید به نفعشه سیگار رو ترک کنه! چون با سر بانداژ شده باید از خونه بیرون می رفت و جیبش شده بود پر چک برگشتی