کلاغ هرگز چهره ها را فراموش نمیکند
کلاغها و خویشاوندانشانـ از جمله غراب، زاغی و جیجاق - به خاطر هوش و تواناییشان در شکوفایی در محیط زیست انسان معروفاند. این توانایی شاید به مهارتهای اجتماعی فراگونهای مربوط باشد. در منطقه سیاتل که رشد سریع حومه شهر جمعیت رو به رشدی از کلاغها را به خود جلب کرده است، پژوهشگران دریافتهاند که این پرندگان میتوانند چهره انسانها را از هم تشخیص دهند. جان مرزلوف (J.Marzluff)، زیستشناس حیاتوحش در دانشگاه واشنگتن، بیش از ??سال کلاغها و غرابها را بررسی کرده و در تمام این مدت از خود میپرسید آیا این پرندگان میتوانند پژوهشگران مختلف را شناسایی کنند. به نظر میرسید کلاغهایی که قبلا به دام افتادهاند بیشتر مراقب بعضی از دانشمندان هستند و گرفتن آنها اغلب دشوارتر بود. دکتر مرزلوف میگوید «با خودم فکر میکردم خوب، کمی مزاحمت ایجاد میکنند اما مانع کار ما نمیشوند. اما بعد فکر کردم باید مستقیما آن را آزمایش کنیم.» دکتر مرزلوف و دو تا از دانشجویانش برای آزمودن توانایی این پرندگان در تشخیص چهرهها جدا از لباس، طرز راه رفتن و سایر ویژگیهای فردی انسان، از ماسکهای لاستیکی استفاده کردند. او ماسک انسان غارنشین را «خطرناک» و در ژستی تعمدی برای نشان دادن خوشقلبی مدنی، ماسک دیک چنی را «بیاثر» نامید. سپس پژوهشگرانی در ماسک خطرناک هفت کلاغ را در پردیس دانشگاه در سیاتل به دام انداختند و حلقهگذاری کردند. طی ماههای پس از آن، پژوهشگران و داوطلبان در پردیس دانشگاه ماسک زدند و این بار از مسیرهای تعیینشده گذشتند و کاری به کار کلاغها نداشتند. کلاغها فراموش نکرده بودند. آنها به کسانی که ماسک خطرناک زده بودند به طرز معناداری بیشتر از زمانی که هنوز به دام نیفتاده بودند پرخاش میکردند، حتی وقتی که این ماسک زیر کلاه پنهان میشد یا آن را وارونه میگذاشتند. ماسک بیاثر واکنش چندانی را برنینگیخت. این تاثیر نه تنها به قوت خویش باقی مانده بلکه در طول دو سال گذشته زیادتر هم شده است. دکتر مرزلوف میگوید چندی پیش که با ماسک خطرناک قدمزنان از پردیس گذشته است، از ?? کلاغی که با آنها روبهرو شده ?? تا به او پرخاش کردهاند، که این خیلی بیشتر از تعداد کلاغهایی است که در ابتدا به دام افتاده یا شاهد آن بودند. فرضیه پژوهشگران این است که کلاغها هم از پدر و مادرشان و هم از کلاغهای همدسته دیگر یاد میگیرند که آدمهای خطرناک را تشخیص دهند.
دکتر مرزلوف و دانشجویانش پس از آزمایشهایی که در پردیس دانشگاه انجام دادند، سعی کردند این پدیده را با ماسکهای واقعگرایانهتری آزمایش کنند. آنها یک ماسکساز حرفهای را به خدمت گرفتند تا از روی چهره شش دانشجوی مدل ماسک بسازد. سپس وقتی در چند مکان در داخل سیاتل و حوالی آن کلاغها را میگرفتند، این ماسکهای جدید را گذاشتند. پژوهشگران سپس مخلوطی از ماسکهای بیاثر و خطرناک را در اختیار مشاهدهگران داوطلبی گذاشتند که بیخبر از سابقه ماسکها، آنها را در مکانهای دامگذاری میگذاشتند و واکنش کلاغها را ثبت میکردند. یکی از داوطلبان که مدیر بازنشسته یک شرکت تلفن است میگوید واکنش کلاغها به یکی از ماسکهای خطرناک واقعا تماشایی بود. او میگوید «صدای این پرندگان واقعا گوشخراش بود، مدام فریاد میکشیدند و معلوم بود که در کل با چیزی مشکل ندارند. آنها با من مشکل داشتند.»
اینبار هم احتمال آنکه کلاغها به مشاهدهگرانی که ماسک خطرناک گذاشته بودند واکنش نشان دهند بهطرز معناداری بیشتر بود و وقتی همزمان با مشاهدهگرانی در ماسکهای بیاثر و خطرناک روبهرو میشدند، تقریبا بدون اشتباه چهره خطرناک را برای آزار دادن انتخاب میکردند. در مرکز شهر سیاتل که بیشتر رهگذران کلاغها را نادیده میگیرند، پرندگان عصبانی دشمنان انسانیشان را تقریبا میزنند. در مناطق روستایی که کلاغها را بیشتر «موشهای پرنده» پرسروصدا میدانند و گاهی به آنها شلیک میکنند، این پرندگان ناخشنودیشان را از فاصله ابراز میکنند. اگرچه آزمایش دکتر مرزلوف نخستین بررسی رسمی تشخیص چهره انسان در پرندگان وحشی است، یافتههای مقدماتی او حدس گمانهای بسیاری از پژوهشگران دیگر را تایید میکند که تواناییهای مشابهی را در کلاغها، غرابها، کاکاییها و گونههای دیگر مشاهده کردهاند. رفتارشناس پیشگام، کنراد لورنتس (K.Lorenz)، چنان به تواناییهای ادراکی کلاغها و خویشاوندانشان اعتقاد داشت که وقتی کلاغهای گردنبور را در دست میگرفت، لباسی شیطانی میپوشید. خانم استیسیا باکنستو، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه آلاسکا در فیربنکس، که در میدانهای نفتی نورثاسلوپ آلاسکا غرابها را بررسی میکند، لباس پرزحمتی برای خود جور کرده است- شامل یک ریش تقلبی و شکم گندهای از جنس بالش ــ زیرا معتقد است چهره و شکماش برای کلاغهایی که قبلا گرفته آشنا هستند.
کوین مکگوان (K.McGowan)، پرندهشناس آزمایشگاه پرندهشناسی کورنل که در شمال ایالت نیویورک به مدت ?? سال کلاغها را به دام انداخته و حلقهگذاری کرده است، میگوید پرندگانی که از بادامزمینیهایی که او برایشان ریخته خوردهاند مرتب او را تعقیب میکنند و آنهایی که در گذشته به دام افتادهاند او را به ستوه میآورند. اینکه چرا کلاغها و گونههای مشابه تا این حد با انسان هماهنگ هستند موضوع بحث و اختلافنظر است. برند هاینریش (B.Heinrich)، استاد ممتاز دانشگاه ورمونت که به خاطر کتابهایش درباره رفتار غرابها معروف است، معتقد است که توانایی آشکار کلاغها برای تشخیص چهره انسآنها از یکدیگر «پیامد جانبی تیزهوشی آنهاست»، نتیجه توانایی غیرعادی آنها در تشخیص همدیگر، حتی پس از ماهها جدایی.
دکتر مکگوان و دکتر مرزلوف بر این باورند که این توانایی به کلاغها و برادرانشان نوعی برتری تکاملی میدهند. دکتر مرزلوف میگوید «اگربتوانید یاد بگیرید که از چه کسی پرهیز کنید و دنبال چه کسی راه بیفتید، خیلی آسانتر از آن است که مدام آسیب ببینید. به نظر من همین است که به این جانوران امکان میدهد با ما زندگی کنند و به شیوهای بسیار بیخطرتر و موثرتر از ما امتیاز بگیرند